در این غمسرا ساکت و تنها نشسته ام
تنها با خود و با دل زار و خسته ام
خشکیده آنجا به دیوار حسرت دلم
دست گل مریمی که برای تو چیده ام
ایستاده کنار پنجره نگاهم به دور دست
هیچ نمی گویم و خاموشم و لب بسته ام
تا تو بیایی و ببینی به تو دل بسته ام
در این غمسرا ساکت و تنها نشسته ام
برادری آپــــــــــــــــــــــم
سلامـــــــــ هه چشم عوض میکنم تازه میخواستم یه انگ انریکو دیه بزارم
وااااااا منظورم این بود که مهربون بودی مهربونتر شدی من برم یونی بابای