باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

ترکه داشته نوار خالی گوش میکرده


گریه میکرده میگن چرا گریه میکنی؟


میگه دلم واسه خوانندش میسوزه لال بوده


قزوینیه میره نماز جماعت


زودتر از بقیه از سجده بلند میشه چشمشو که


باز می کنه میگه خدایا


برای دو رکعت نماز این همه پاداش





لره و ترکه شطرنج بازی میکردن !


شاه دغ مرگ میشه





ترکه هنوز با خودش درگیره که


چرا خواهرش ۲ تا برادر داره


خودش یکی





سه تا ترک داشتن برای هم خالی می‌بستند.


اولی می‌گه: من مثل حضرت علی هستم.


با یه دست در خیبرو از جا می‌کنم.


دومی می‌گه: این که چیزی نیست.


من مثل حضرت عباسم. با یه ضربه


شمشیر 100 نفر رو می‌کشم.


سومی چیزی نمی‌گه و زل می زنه به دریا


و ساکت می‌شینه. دوستاش میگن:


کا... چرا چیزی نمی‌گی؟ میگه:


تا حالا دیدی خدا حرف بزنه؟





یه روز به یه ترکه میگن با ماهیچه


جمله بساز میگه: خر در برابره ما هیچه!





پیامگیر موبایل قزوینی:


الان دستم بنده. اگه پسری پیغام بذار.


اگه دختری برو و گرنه میام داداشتو






رشتیه به زنش میگه: اگه بعد از مرگ من


بهم خیانت کنی، من تنم تو قبر میلرزه‌ها!


خلاصه رشتیه میمیره و بعد از یک ماه


توی اون دنیا بهش میگن: اصغر ویبره





یک منبع اگاه اعلام کرد که همزمان با


پخش صحنه ورود یوزاسیف به مهمانی زلیخا


99% مردان قزوینی دست خود را باچاقو بریدند


وی افزود 1% باقیمانده که موفق به


دیدن صحنه نشده بودند رگ گردن خودرا با چاقو

بریدند !!!


نظرات 1 + ارسال نظر
افسون جمعه 11 شهریور 1390 ساعت 15:56 http://asemunemahtabi1.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد