ماه من ، غصه چرا ؟!ا آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ،
به ما می خندد !ا یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت !ا بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ، تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !ا ماه من غصه چرا !؟!ا تو مرا داری و من هر شب و روز ، آرزویم ، همه
خوشبختی توست !ا ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ?ا ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات ،
از لب پنجره عشق ،
زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !ا او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد ?ا او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ،
سلام خواهش میکنم قابلی نداره وبلاگم زیاد تغییر نکرده ها فقط ریزش قلبو متن خوش آمدگویی اول و پایان و با حرکت عنوان رفتم لوگو هم بسازم حوصلم نشد بهر حال قابلی نداره
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ماه من ، غصه چرا ؟!ا
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ،
به ما می خندد !ا
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !ا
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !ا
ماه من غصه چرا !؟!ا
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه
خوشبختی توست !ا
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ?ا
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ،
از لب پنجره عشق ،
زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !ا
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ?ا
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ،
همه زندگی ام ،غرق شادی باشد ?ا
سلام
خواهش میکنم قابلی نداره
وبلاگم زیاد تغییر نکرده ها فقط ریزش قلبو متن خوش آمدگویی اول و پایان و با حرکت عنوان
رفتم لوگو هم بسازم حوصلم نشد
بهر حال قابلی نداره