باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

کدوم یکی از این کار هارو دوست داری انجام بدی؟

اگه با رفیقت بری استخر چیکار میکنی ؟؟؟؟!

 

وقتی رفت تو آب سیم برق رو میندازم تو آب تا حالش جا بیادbg23.gif

تو آب ماهی گوشت خوار میریزم تا تیکه تیکش کنن بعدشم بخورنشbl2.gif

رفت که تو جکوزی آب داغ رو تا آخر زیاد میکنم تا بپزهتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

سرشو میکنم زیره آب تا خفه شه از دستش راحت شمتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

وقتی رفت دوش بگیره جای شامپو بهش چسب میدم12.gif12.gif

تو جای که شیرجه زدن ممنوعه بهش میگم شیرجه بزنه تا با مخ بخوره کفه استonion048.gifخر

پول میدم به ماساژور تا بکشتشpadded.gif

تو آب جیش میکنیم تا همه مریض شن15_6_26.gif

دوربین مخفی نصب میکنیم 13.gif12.gif13.gif4.gif

بهش شنا یاد میدم Laie_23.gif

غریق نجات رو میزاریم سرکارتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

آب استخر رو خالی میکنیم بعدش فرار میکنیمth_running1.gif

تو آکواریم نمیتونه شنا کنه! من با این برم استخر؟loudlaff.gif  

از آب میترسه ههههههههههههههههههههههههههه107.gif

ما تو خونمون استخر داریم دعوتش میکنم بیاد خونمون2uge4p4.gif

با هم ماهی میگیریمwww_MyEmoticons_com__fishing.gif

خودمون رو میشوریم36_1_13.gif

تو استخر پارتی میگیریمza2.gif 

تو استخر مسابقات جت اسکی را مینداریمتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

 میبرمش زیر آب اونجا میبوسمشgrouphugg.gif

 اول حال بعدشم فرار Laie_7.gif  

خودتون ابتکار به خرج بدین........dont-know.gif109.gif

هیچوقت حسرت 3 چیز رو نخور:


تیپ ،قیافه،سخاوت !


حالا ما که داریم به چی رسیدیم ؟!

هیچ وقت به یک زن دروغ نگویید(قابل توجه آقاپسرا)

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن 
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد.
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود. همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟"  
جواب زن خیلی جالب بود.
زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم !!!!
نتیجه گیری : این زنها چرا به مردهای مظلوم و بی

گناه شک می کنند ؟

لطفا همه جواب بدن!

فکر کن لبه ی پرتگاه دارن 2 نفر پرت میشن ! یکیشون اونیه که تو دوستش داری ولی اون دوستت نداره . اون یکیم تو رو دوست داره تو دوستش نداری. فقطم یکی رو میتونی نجات بدی کدوم رو نجات میدی ؟

25 دلیل که دوچرخه سواری از دختر بازی بهتره

۱- دوچرخه ها حامله نمیشن!ولی دخترا رو اگه ...(خودت می دونی)
۲- شما هر موقع از ماه می تونین با دوچرخه تون سواری کنین!
۳- دوچرخه ها پدر و مادر ندارن!
۴- دوچرخه ها نمی نالند ، مگه اینکه واقعا یه مشکلی وجود داشته باشه! ولی دخترا کلا مشکل دارن
۵- شما می تونین دوچرخه تون رو با دوستاتون شریک بشین!(البته بعضی از دخترا هم ...)
۶- دوچرخه ها اهمیت نمیدن که شما سوار چند تا دوچرخه ء دیگه شدین!
"بقیه ادامه مطلب فقط اگه دختر هستید دیگه نخونین........."

۷- موقع سواری ، شما و دوچرخه تون می تونین هر دو در یک زمان به پایان کار برسین!
۸- دوچرخه ها اهمیت نمیدن که شما به دوچرخه های دیگه زل بزنین!
۹- شما هیچوقت نمی شنوین که: “مژده! شما دارین صاحب یه دوچرخه ء کوچیک میشین“!
۱۰- اگه دوچرخه تون مشکلی برای سواری پیدا کنه می تونین تعمیرش کنین!
۱۱- دوچرخه ها اهمیت نمیدن که شما مجله دوچرخه بخرین!
۱۲- اگه دوچرخه تون شل باشه می تونین سفتش کنین!
۱۳- اگه دوچرخه تون ردیف نباشه مجبور نیستین با بحث و گفتگو سیاست به خرج بدین!
۱۴- شما به کسی که روی دوچرخه تون کار می کنه احساس حسادت نمی کنین!
۱۵- اگه حرف بدی به دوچرخه تون بزنین مجبور نیستین برای سواری بعدی ، کلی عذرخواهی کنین!

۱۶- شما تا هر موقعی که دلتون می خواد می تونین روی دوچرخه تون سواری کنین ، بدون اینکه جراحتی برداره!
۱۷- شما می تونین هر موقعی که می خواین سواری رو متوقف کنین ، بدون اینکه دوچرخه تون دیوونه بشه!
۱۸- دوچرخه ها بهتون توهین نمی کنن اگه سوارکار خوبی نباشین!
۱۹- دوچرخه ء شما نمی خواد با بقیه ء دوچرخه ها بره بیرون!
۲۰- دوچرخه ها اهمیتی نمیدن اگه شما دیر به پایان برسین!
۲۱- شما مجبور نیستین قبل و بعد از سواری برین حمام!
۲۲- اگه دوچرخه تون قشنگ به نظر نمی رسه می تونین رنگش کنین یا قطعاتش رو عوض کنین!ولی دخترا همینطوری هزار رنگن!
۲۳- شما می تونین اولین باری که دوچرخه رو می بینین باهاش سواری کنین ، بدون اینکه مجبور باشین برای شام ببرینش بیرون یا ببرینش سینما یا الکی براش پول خرج کنیه ...
۲۴- تنها وسیله ء محافظتی که موقع سواری با دوچرخه مجبورین بپوشین ، یه کلاهه!
۲۵- توی مهمونی ها راحت می تونین تعریف کنین که چه سواری خوبی با دوچرخه تون داشتین

پسر و کشیش

سلام.سلام.

حالتون خوبه؟

امروز یه سری داستان خنده دار و سر کاری براتون آوردم.که حداقل یه نیشخند بزنید شایدم قه قه بزنید.

برای دیدن داستانها به ادامه مطلب برید.

داستان کوتاه:پسر و کشیش

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:

یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .



کشیش پیش خود گفت :

« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»


مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . . 

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد !  »