باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

باران مطالب

...اینجا هر چیزی میتونه باشه...

اسم اعظم ۲

به طورمشخص نمی ‏توان گفت اسم اعظم خدا کدام است؟ اما با توجه به روایاتی که از پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) به ما رسیده است اجمالاً می ‏توان به آن اشاره نمود.در روایات بسیار آمده است که خداوند دارای 99 اسم است. هر کس او را به این نام بخواند دعایش مستجاب می‏شود. و هر کس آن‏ها را بشمارد اهل بهشت است، مانند روایتی که صدوق رحمةالله علیه در کتاب توحید از امام صادق(ع) از پدرانش (ع) از امام علی(ع) نقل کرده که حضرت از رسول خدا روایت کرده "ان لله تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسماً. من احصاها دخل الجنة. برای خداوند تبارک و تعالی در برخی از دعا یک هزار اسم ذکر شده است با این حال اگر روایات 99 اسم برای خداوند ذکر کرده می‏فهمیم 99 اسم اعظم اسماء و صفات الهی است.

در این جا به بعضی از اسامی اشاره می‏کنیم:

الله، واحد، احد، صمد، اول، آخر، سمیع، بصیر، قدیر، قادر، علی، اعلی، علیم، حلیم، رحمان، رحیم، رازق، غور، غنی، قوی، قیوم و...

گفتنی است: منظور خواندن خدا به این نام‏ها، یا شمارش آن اسماء این نیست که هر کسی این نام‏ها را به زبان جاری کند یا آن‏ها را بشمارد. سعادت‏مند و مستجاب الدعوة و اهل بهشت است، بلکه هدف این است که به این نام‏ها ایمان آورده و پرتوی از مفاهیم آن را در وجود خود منعکس نماید، مثلاً مفهوم قادر، قوی، قیوم، رحمان، رحیم، عالم، غفور، و غنی و... را در وجود خویش منعکس کند.

در قرآن مجید می‏خوانیم. قال الذی عنده علم من الکتاب. آن که بعضی از علم کتاب پیشش بود گفت و در آیه دیگر می‏خوانیم: قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب؛ بگو گواهی خداند کفایت می‏کند بین من و کسی که علم کل کتاب پیش اوست و بین شما. (توجه، علم من الکتاب جزئی است و علم الکتاب کلی )  ابو سعید خدری می‏گوید: از پیغمبر اکرم(ص) درباره معنای این دو نوع پرسیدم فرمود: مراد از، الذی عنده علم من الکتاب برادرم آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان است و منظور (و من عنده علم الکتاب برادرم علی بن ابیطالب است؟

از این دو تعبیر می‏فهمیم بین کسانی که دارای اسم اعظم الهی هستند تفاوت است یک دسته جزئی و دسته دیگر کلی.

از این رو در روایات آمده است: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف دارد، در نزد آصف بن برخیا با این که امر خارق العاده بزرگی انجام تنها یک حرفش بوده است و درنزد ماه امامان 72 حرف می‏باشد.

اسم اعظم الهى چیست ؟

عرف مردم تصور مى کنند که اسم اعظم الهى , اسمى لفظى از اسماى الهى است که اگرخدا را با آن بخوانیم , دعاى ما را اجابت مى نماید . اما از آنجا که آنها چنین اثرى را در هیچ یک از اسماى معروف خداوند نیافته اند ، حتى در اسم اللّه ،معتقد شده اند که این اسم مرکب است از حروفى ناشناخته و رمزى . برخى از کسانى که اهل دعا و به ظاهر متخصص در ادعیه اند نیز معتقدند که دلالت اسم اعظم به طبع است نه به وضع لغوى . البته حروف اسم اعظم با توجه به نیاز و موردترکیبات گوناگون به خود مى گیرد . اما باید توجه داشت که خداوند تبارک و تعالى نظام على و معلولى را بر جهان حاکم کرده است . لذا نمى توان گفت صرف لفظ یا صورت یا حتى معنا توانایى خلق کارهاى عظیم دارد . بلکه آنچه تاثیر دارد حقایق اسماى الهى است که از دسترس انسان عادى به دور است . از ایـن رو بـایـد گـفت که معناى تعلیم اسماى اعظم به برخى انبیاء (ع ) این است که خداوند راه انـقـطاع به سوى خودش را به آنها تعلیم داده است  و در این مسیر اگر اسم یا لفظى نیز باشد به ایـن دلـیل است که الفاظ و معانى آنها وسیله و اسباب اندکه به وسیله آنها حقایق به گونه خاصى حفظ مى گردند.

تعداد اسم اعظم الهى چند عدد است ؟

 از آیات قرآنى تعداد خاصى ثابت نمى شود بلکه از آیاتى نظیر : اللّه لا اله الا هوله الاسماء الحسنى ( طه / 8 ) و و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها ( اعراف / 180 ) استفاده مى شود که هر اسم نیکویى در جهان براى خداوند است وتعداد آنها محدود نیست. البته در قرآن کریم 127 اسم از اسماى الهى ذکر شده است.

منظور از اسم اعظم الهی چیست؟

در روایات زیادی روی مسأله «اسم اعظم خدا» تکیه شده، و از آنها استفاده می ‏شود که اگر کسی خدا را به اسم اعظمش بخواند دعای او مستجاب می‏ گردد، و هرچه از خدا بخواهد به او می‏دهد، و لذا در ذیل بعضی از این روایات آمده است «وَالَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَقْد سَئَلَ اَللهَ باسمِهِ الاَعْظَمِ الَّذی اِذا سُئلَ بِه اَعْطاهُ وَ اِذا ادُعِی بِه اَجابَ» (بحار الانوار 93/ 225) [قسم به کسی که جانم بدست او است، او خدا را به اسم اعظمش خواند، همان اسمی که اگر خدا را به آن بخوانند عطا می‏کند و اگر دعا به آن کنند اجابت می‏نماید].مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار روایات زیادی درباره اسم اعظم و این که کدام یک از نامهای خدا است؟ نقل می‏کند که ذکر همه آنها به درازا می‏کشد، از جمله در روایتی از امام صادق (ع) آمده است «اسم الله الاعظم در سوره حمد پراکنده است».و نیز در بعضی از روایات می‏خوانیم «بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیک ‏تر است».

در روایات دیگری نامهای مقدس دیگری از نامهای خداوند و اسماءِ حسنی و آیات قرآن ذکر شده که هر یک از دیگری پرمعنی‏تر می‏باشد (بحارالانوار 93/ 223 تا 232).

ولی سخن در اینجا است که آیا اسم اعظم یک کلمه یا یک جمله یا آیه‏ای از آیات قرآن مجید است، و این همه تأثیر و قدرت در الفاظ و حروف آن نهفته شده، بی‏آنکه هیچ قید و شرطی داشته باشد؟

یا این که اثر از آن این الفاظ است به ضمیمه حالات و شرائطی در گوینده از نظر تقوا و پاکی و حضور قلب و توجه خاص به خدا و قطع امید از غیر او و توکل کامل بر ذات پاک او.

یا این که اسم اعظم اصولاً از مقوله لفظ نیست، و اگر پای الفاظ به میان آمده اشاره به حقایق و محتوای این الفاظ است، و به تعبیر دیگر مفاهیم این الفاظ باید در جان انسان پیاده شود و او متخلق به معنی آن گردد، و به مرحله‏ای از کمال برسد که دعای او مستجاب و حتی تصرف او در موجودات تکوینی به فرمان خدا نافذ گردد.

از این سه احتمال، احتمال اول بسیار بعید به نظر می‏رسد که حروف و الفاظ بدون تکیه بر محتوا و بدون توجه به اوصاف و حالات گوینده چنان اثری داشته باشد، هرچند در افسانه‏هایی که به نظم و نثر در بعضی از کتب آمده چنین منعکس است که حتی اهریمن می‏توانست با در اختیار گرفتن اسم اعظم تکیه بر جای سلیمان زند و کارهای او را انجام دهد.اینگونه برداشت از اسم اعظم بسیار از روح تعلیمات اسلام دور است، بعلاوه همان داستان «بلعم باعورا» که نشان می‏دهد بعد از انحراف از مسیر پاکی و تقوا اسم اعظم را از دست داد، گواه بر این است که این نام رابطه نزدیکی با اوصاف و حالات گوینده دارد. بنابراین حق مطلب یکی از دو تفسیر اخیر است و یا هر دو توأم با هم.

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بعد از اشاره به مسأله اسم اعظم چنین می‏گوید: «نامهای خداوندی عموماً، و اسم اعظمش خصوصاً، هرچند در عالم هستی و وسائط و اسباب نزول فیض در این جهان مؤثر است، ولی تأثیر آن مربوط به حقایق این اسماء است نه خود الفاظی که دلالت بر آن می‏کند و نه به معانی متصوره در ذهن» (المیزان 8/ 372.). این سخن نیز تأکیدی است بر آنچه در بالا گفته شد.

اسم اعظم در قرآن کریم‌، در چه سوره‌هایی آمده است‌؟

1- گسترة اسمای حُسنای الهی‌، به نقطه‌ای پایان می‌یابد که اسمی وسیع‌تر از آن نیست. اسمی است که همة حقایق اسمای الهی را در بر می‌گیرد و همة آثار بدان منتهی می‌شود و آن کلمه جلاله "اللّه‌" است‌. به این اسم‌، اسم اعظم گفته می‌شود.

 2- ویژگی اسم اعظم آن است که تمام اشیا در مقابل حقیقت آن‌، رام و خاضعند، از این رو، اگر دعا، طلبی حقیقی باشد به گونه‌ای که دعا کننده‌، به طور حقیقی‌، از تمام وسایل و اسباب‌، دست برداشته برای برآورده شدن نیازهایش به خداوند و اسم اعظم او متوسّل شود، به حقیقت اسمی پیوند خورده که با حاجتش متناسب است. در نتیجه‌، آن اسم‌، به حقیقتش تأثیر کرده و دعای او مستجاب می‌شود.

روشن است چنین تأثیری‌، برای حقایق آن اسم است‌، نه صرفاً لفظش‌ ، و چون اسم اعظم از همة اسمای‌، گسترده‌تر است‌، آثارش نیز، در عالم وسیع‌تر و دامنه‌دارتر می‌باشد.3- هر چند روایاتی وجود دارد که "بسم اللّه الرحمن الرحیم‌"، به اسم اعظم‌، نزدیک‌تر است یا اسم اعظم در آیة الکرسی و اوّل سورة آل‌عمران است‌، و نیز، روایتی که می‌فرماید: حروف اسم اعظم‌، در سورة حمد، پراکنده است و امام‌، آن حروف را می‌شناسد و هر وقت بخواهد آن را ترکیب نموده با آن دُعا می‌کند و دعایش مستجاب می‌شود و روایات دیگر که در این‌باره آمده است‌. اما همان گونه که گفته شد، تأثیر حقیقی‌، تنها مربوط به لفظ آن اسم نیست و اسمای الهی و بخصوص‌، اسم اعظم او، با وجودی که در عالم مؤثر بوده و وسیلة فرود آمدن فیض ذات خداوند متعال است‌، اما این تأثیر، به خاطر حقایق این اسما است‌، نه الفاظشان. از این رو، همة توجه به کار برنده اسم اعظم‌، باید بر آن حقایق تمرکز یابد، نه بر ظاهر اسم‌.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد